ماهک من؛ داستان کودک اوتیسم-قسمت اول


قسمت اول: آغوش شما برایم مثل یک قفس است مادر؛ لطفا من را بغل نکنید!!!
برای آشنایی بیشتر با روشهای بهبود عملکرد یک کودک دارای اوتیسم مقاله “گفتاردرمانی، تخصصی ضروری برای زندگی بهتر” را مطالعه کنید.
روز چهارم زندگیش بود و هنوز به اندازه یه روز هم غذا نخورده بود. مادرم شیشه رو ناامیدانه برداشت، یه نگاه به ماهک که تو تختش بود انداخت و بیاینکه امیدی داشته باشه، شیر رو گذاشت توی دهن بچه. انگار دنیا رو به ماهک داده باشن، بچهی گرسنهی من به شیری که تا چند دقیقه پیش نمیخورد حمله ور شد، مثل قحطی زدهها چنان با ولع میمکید و شیر میخورد! ما مبهوت بودیم که پس تا الان مشکلش چی بود؟ توی این چهار روز چرا چیزی نمیخورد، و اگرم به زور بهش شیر میدادم، بی قرار میشد و به خود میپیچید و بالا میآورد؟ اون روز جواب این سوال رو نمیدونستم، اما الان میدونم. دختر من یکی از مهمترین نشانه های اوتیسم را داشت؛ مشکلات حسی! به دلیل مشکلات حسی شدید ناشی از اوتیسم بغل من برای ماهک آغوش امن مادرش نبود. آغوش من براش یه گودال ترسناک بود، جایی که توش انگار هزاران سوزن به بدنش فرو میرفت و اینقدر حسش درگیر میشد که نمیتونست گرسنگیش، غریزه بشر برای زنده موندن رو رفع کنه. وقتی به روزهایی فکر میکنم که بغلش میکردم و میخواستم وادارش کنم از شیر مادر تغذیه کنه، تمام وجودم پر از درد میشه، خدا میدونه دختر نازنینم توی اون لحظات چی میکشید و من بیخبر بودم!

بیشتر بخوانید: برای آشنایی با یکی از مشکلات کودکان دارای اوتیسم و راه حل بهبود آن مقاله “درمان اختلال بلع” را مطالعه کنید.
ادامه دارد…..
داستان خیلی جالب و آموزنده ای بود.برای آشنایی با اختلال اوتیسم واقعا آموزنده است.برای خانواده ها و دانشجویان روانشناسی یا گفتار و کار درمانی مطمنا مفید خواهد بود. با تشکر از مدیریت کلینیک زاگرس
متاسفانه در بسیاری از مواقع، سیستم درمان مشکل را از زاویه دید مراجع یا اطرافیان او نمی بیند. برخی مشکلات و بیماری های بخصوص در حوزه مغز و اعصاب و روان شناسی و روانپزشکی برای درمان نیاز به درک عمیق مراجع و خانواده و اطرافیان او داره. امیدوارم به دیدگاه ها و تجربه های زیسته بیماران و خانواده و مراقبان آن ها بیشتر توجه بشه.