گرفتگی صدای روانزاد، گزارش واقعی یک مراجع


افراد مبتلا به گرفتگی صدای روانزاد یا دیسفونی کانورژن گروه مهمی از مراجعین به کلینیکهای گفتاردرمانی و درمانگاه و مطبهای گوش و حلق و بینی هستند. این مساله به دلیل ارتباط تنگاتنگ صدا و وضعیت روانی و هیجانی است. یکی از اولین عملکردهایی که در انسان تحت تاثیر وضعیت هیجانی و روانی قرار میگیرد صدا است. صدا آیینه تمام نمای وضعیت روانی و لایههای پنهان هیجانی است.
انسان موجودی بسیار پیچیده و چندبعدی است و آگاهی نسبت به این پیچیدگی گامی مهم برای تشخیص و درمان موفق بیماران است. گاهی بیماری یک کلاف درهم تنیده از مشکلات متفاوت و حتی به ظاهر بی ربط به همدیگر است. شرح حال دقیق، تاریخچه گیری مناسب و توجه به همه جنبههای پیدا و پنهان مراجع و شکایتی که دارد، قدم مهم و اساسی برای درمان موفق است.
اینجا میخواهم سرگذشت یک مراجع را مطرح کنم که در ابتدا تنها با شکایت گرفتگی صدا همراه پدرش به ما مراجعه کرده بود، اما بررسیهای عمیقتر نشان میداد که گرفتگی صدا تنها نوک قله یخ مشکلات دیگر است که باید مورد توجه تیم ما قرار میگرفت. در نهایت تشخیص گرفتگی صدای روانزاد برای بیمار مطرح شد. در دیسفونی کانورژن گرفتگی صدا بدون هیچ دلیل آناتومیک و حتی تاریخچهای از ترومای صوتی یا استفاده بد و نامناسب از صدا اتفاق میافتد.
دیسفونی کانورژن یک نوع تمارض ساده نیست، بلکه گرفتگی صدای روانزادی است که با منشا سایکوژنیک اتفاق میافتد و پیچیدگی و گاهی همبودیهای پیچیدهای با دیگر مشکلات جسمی و روانی دارد. هر چند درمان مشکل صوتی در دوجلسه با موفقیت انجام شد اما عدم تکمیل درمان روانشناختی و عدم پذیرش و پیگیری مساله متاسفانه باعث ترک روند مشاوره و جلسات روانشناسی توسط مراجع شد. این مساله متاسفانه امکان عود و برگشت گرفتگی صدای روانزاد یا دیسفونی کانورژن را بالا میبرد.
بیمار یک نوجوان ۱۷ ساله است که با شکایت گرفتگی صدا به مطب مراجعه کرد. مراجع، فرزند دوم خانوادهای پنجنفره و تکپسر خانواده بود که به همراه پدر، مادر و دو خواهر ۲۳ و ۱۴ ساله زندگی میکرد. شکایت اصلی بیمار و همراه او گرفتگی صدا بود. بر اساس اظهارات همراه مراجع، گرفتگی صدا با یک سرماخوردگی ساده شروع شده بود. به دلیل سرماخوردگی به پزشک مراجعه کرده و تحت درمان دارویی قرار گرفته بود.
بر اساس شرح حال ارائه شده با مصرف داروهای سرماخوردگی، فک بیمار (مفصل تمپورومندیبولار) قفل شده و توانایی ارتباط کلامی و صحبت کردن را به طور کامل از دست داده بود. بعد از آن به پزشکان متعددی مراجعه و داروهای مختلفی مصرف کرده بود. در هنگام مراجعه به کلینیک زاگرس با یک صدای بسیار خشن و نفس آلود شروع کرد به صحبت کردن. گفتار بریده بریده بود و با هر نفس تعداد کلمات بسیار محدودی را بیان میکرد. نکته دیگری که جلب توجه میکرد این بود که بیمار هنگام ورود به اتاق حالت خمیده و کج راه میرفت و پدرش زیر بغلش را گرفته بود و برای راه رفتن کمک میکرد.
در مورد این مساله هم سوال کردم. پدر توضیح داد که از یک سال پیش این مشکل در راه رفتن شروع شده و در بیشتر اوقات با کمک عصا راه میرود و پزشکها گفتن احتمالا دیسک کمر دارد. جویای نتایج تصویربرداری و بخصوص MRI ستون مهرهها شدم. برگه گزارش رادیولوژیست را مطالعه کردم، اما هیچ گزارشی از دیسک یا مشکل جدی در ستون فقرات گزارش نشده بود. گزارش مشکلات متعدد و متفاوت مطرح شده مانند قفل شدن فک، یا مشکل در راه رفتن و اخیرا گرفتگی صدا نشان میداد با موضوعی پیچیده روبرو هستیم. برای همین از همین ابتدا دیسفونی کانورژن و گرفتگی صدای روانزاد جزء تشخیصهای احتمالی مدنظر قرار گرفت. بیمار هیچ گونه پرکاری صوتی، ترومای صوتی یا استفاده نادرست از صدا را گزارش نمیکرد.
در همان جلسه اول، استروبوسکوپی حنجره انجام شد. نتایج مشاهدات هیچ گونه توده یا ضایعه خاصی در ناحیه گلوت و سوپراگلوت حنجره نشان نداد. همچنین فلجی یا پارزی در حرکات دیده نمیشد. بااین وجود عملکرد حنجره حین صداسازی کاملا غیرطبیعی بود. آرینتوئیدها حرکت غیرمتقارن داشتند و یک نوع شدید از هایپرفاکشن سوپراگلوت دیده میشد. به گونه ای که چین های آرایپگلوت به طور کامل به خط وسط نزدیک شده و صدای بیمار حاصل لرزش این چینها بود
بدون دیدگاه